سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جهت شادی روح دکتر محمود روح الامینی پیشکسوت مردم شناسی ایران صلوات بفرست.
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :0
کل بازدید :12208
تعداد کل یاداشته ها : 9
103/2/1
3:27 ص

نگاهی به اندیشه دکتر محمود روح الامینی

 

*نعمت الله کاظمی فرامرزی

کارشناس ارشد مردم شناسی

 

مقدمه:

    شادروان دکتر محمود روح الامینی، در پنجم مهر ماه 1307 در کوهبنان کرمان دیده به جهان گشود و در هفدهم اسفند 1389 به دیار باقی شتافت. این استاد گرانقدر که چراغ همیشه فروزان علم مردم شناسی این کهن بوم و بر خواهد بود، سالیان زیادی در باغ نگارستان، که امروز دیگر حال و هوای فضای علمی دیروز را ندارد، به تدریس و تحقیق مشغول بود. نگارنده که از سال 1365 با تحصیل در رشته علوم اجتماعی با آثار ایشان، به ویژه "گرد شهر با چراغ" و "زمینه انسان شناسی" و ... آشنا بود، از سال 1373 با ورود به دوره کارشناسی ارشد رشته مردم شناسی در دانشگاه تهران، توفیق آن یافت تا در محضر این پیش کسوت مردم شناسی ایران به تحصیل و تحقیق بپردازد و یکی از افتخاراتش این است که دکتر روح الامینی بر وی منت نهاد و راهنمایی پایان نامه اش را با عنوان "اجتماعیات در سروده های مازندرانی" به عنوان آخرین پایان نامه پذیرفت. و افتخاری بزرگ تر آنکه بعد از تحصیل نیز ارتباط با این اندیشمند بزرگ کماکان ادامه داشت.

    نگارنده اکنون مصمم است تا با همکاری دانشگاه تهران و خانواده این مردم شناس شهیر ایرانی، باغ نگارستان را که استاد برای حفظ آن به عنوان یک مرکز علمی مردم شناسی،        خون دل ها خورده است، به عنوان "مرکز آثار و اسناد دانشگاهی" احیاء نماید و در کنار این مهم، که جزء آرزوهای دکتر بوده است، با سابقه چندین ساله ای که در جشنواره جوان خوارزمی، به عنوان یکی از جشنواره های مهم علمی در سطح ملی دارد، با هدف کاربردی کردن علم مردم شناسی و دستیابی به یافته های نوین در این عرصه که جزء اهداف مهم فعالیت های استاد بوده است، جشنواره دائمی علمی و پژوهشی مردم شناسی روح الامینی را پایه گذاری نماید، تا نشان "فانوس فروزان مردم شناسی" به نام روانشاد دکتر محمود روح الامینی به برگزیدگان پژوهشگر و نوآور اعطا شود. 

 

*** بومی کردن متدلوژی پژوهش های مردم شناسی

      پس از تولد علم مردم شناسی در مغرب زمین، مهم ترین شیوه پژوهش در این علم، تحقیق میدانی بوده است. سیاحان، جهانگردان، میسیونرهای مذهبی، استعمارگران و پژوهشگران وارد جوامع ابتدایی سرخ پوستان آمریکا، بومیان استرالیا و سرزمین آفریقا شدند. با ورود علم         مردم شناسی به ایران، شیوه تحقیق آن نیز به عنوان اصلی ترین روش تحقیق در این علم به کار گرفته شد.

     دکتر روح الامینی معتقد بود که اگر در مغرب زمین، تحقیق میدانی به عنوان اصلی ترین روش به کار گرفته شد، به این دلیل بود که آنان فاقد متون کهن ادبی ،تاریخی  و اجتماعی کافی بودند که بتوان با بررسی آنها فرهنگ کهن را به تصویر کشید. به ناچار آنها به مطالعه میدانی پرداختند تا با مطالعه جوامع ابتدایی و مقایسه آنها با جوامع اولیه، به فرهنگ های کهن دست یابند. درحالی که مشرق زمین و به ویژه کشور ایران، دارای متون ارزشمندی از دوران کهن است که مطالعه آنها می تواند بیشتر،بهتر و موثق تر،  فرهنگ گذشتگان را به ما معرفی می کند.

    بنا براین، ایشان ضمن پذیرش و ارج نهادن به تحقیق میدانی ، با تأثیر پذیری  از دکتر غلامحسین صدیقی، روش تحقیق در متون کهن را نیز به عنوان یکی از روش های مهم تحقیق در ایران، سرلوحه کار خویش قرار دادند.

    ایشان نه تنها آثار ماندگاری در این روش بر جای نهادند؛ که به آموزش عملی این متدلوژی به دانشجویان پرداخت.

     دکتر روح الامینی معتقد بودند که شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ،قابوسنامه،حدودالعالم، کیمیای سعادت، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم،آثارالباقیه، گلستان و بوستان ،سفرنامه ناصرخسرو و... میدان های تحقیق بکر و ارزشمندی هستند که فرهنگ دوران گذشته را می توان به تصویر کشید. 

***چرایی وچیستی پدیده های طبیعی:

     پژوهشگران معمولاً به بررسی پدیده هایی می پردازند که عجیب، خارق العاده، تازه و یا منحصر به فرد باشد. عمدتاً پدیده های عادی از نگاه پژوهشگران دور می ماند. به همین دلیل، پژوهشگران مردم شناسی کمتر به تحقیق در جامعه خود می پردازند؛ چون هر آنچه که در محیط آنها وجود دارد، عادی و طبیعی جلوه می نماید.

     ایشان معتقد بودند که باید چرایی و چیستی همه پدیده ها، ولو عادی را مورد کنکاش قرار داد. وی با این شیوه تحقیق، تمام آنچه را که مشاهده می کنیم و تمام پدیده ها را برای یک بررسی مردم شناسانه به چالش کشید: مثلاً چرا عده ای در مراسم عزا، لباس سفید می پوشند و عده ای دیگر، لباس مشکی بر تن می کنند؟

     چرا تنور که یک ابزار خصوصی و خانگی بوده، عمومی شده و گرمابه که یک مکان عمومی بوده، اختصاصی و شخصی گردیده است؟ چرا سفره به شکل مربع یا مستطیل است؟ و.... 

***ترسیم جامع و کامل پدیده ها :

    دانشجویان و پژوهشگران در ایران با دو مشکل اصلی مواجه هستند: یکی آنکه عادت به نوشتن ندارند و آنچه را می بینند، نمی نگارند.  در حالی که می توان با یک مسافرت تفریحی یک     هفته ای کتابی نگاشت، بعضی از دانشجویان و پژوهشگران با سفرعلمی چندماهه، شاید هیچ مقاله ای ننویسند.

    مشکل دیگر آنکه آنچه را می نگارند، به دلیل نارسا بودن، بیانگر ذهنیات نگارنده نخواهد بود و از یک اثر در زمینه علوم انسانی شاید برداشت های متفاوتی شود. دکتر روح الامینی معتقد بودند پدیده های اجتماعی را باید به گونه ای به تصویر کشید که فرض براین باشد خواننده از کره ای دیگر آمده و هیچ گونه آشنایی با پدیده های مورد نظر ندارد. پس باید آن را دقیق، جامع،کامل و رسا بیان نمود. درخواست تهیه گزارش  از یک سفره ایرانی می تواند نمونه چنین فعالیتی باشد. 

*** باور به جای "خرافه" :

     در بسیاری از تحقیقات مردم شناسی و غیر مردم شناسی، با واژه خرافه و خرافات زیاد برمی خوریم. پژوهشگر و نویسنده هرآنچه را که با معیارهای فرهنگ خودش سازگار نباشد در زمره خرافات قرار می دهد. به اعتقاد دکتر روح الامینی، در علم مردم شناسی واژه ای به نام "خرافه" وجود ندارد. هر آنچه هست "باور" است. چون آنچه را که ما خرافات می نامیم، در یک جامعه باور مردم است و آنچه که  باور ماست، شاید به زعم جامعه ای دیگر، خرافه باشد.  ایشان از دانشجویان می خواستند در گزارش های پژوهشی خود از به کار بردن وا‍‍ژه "خرافه" به طور جدی پرهیز نمایند و در پژوهش های خود هرگز نگاه جانبدارانه  یا تحقیرآمیز نداشته باشند، و باورها را با توجه به فرهنگ، نگاه، نگرش، احساس و اعتقاد مردم هرجامعه بررسی کنند. 

*** ذکر منابع به شیوه ایرانی :

    با توجه به اینکه بسیاری از منابع مورد استفاده از شیوه های پژوهشی مورد نظر دکتر روح الامینی، متون کهن می باشد که نویسندگان یا دارای نام خانوادگی نیستند و یا متخلص به نامی هستند و در بسیاری از موارد، منابع، مشهورتر از نویسندگانشان هستند؛ بنابراین استفاده  از شیوه ذکر منابع نویسندگان خارجی که ابتدا نام خانوادگی و نام نویسنده  و پس از آن، عنوان منبع قید شود،در پژوهش های مردم شناسی با استفاده از متون کهن، قابل استفاده نمی باشد. از نظرایشان، باید در ذکر منابع، ابتدا عنوان منبع و سپس نام نویسنده نوشته شود. ذکر منابع  در اکثر آثار دکتر    روح الامینی  براین اساس می باشد. 

***پایان نامه های دانشجویی :

     یکی از مشکلات کتابخانه های دانشگاه ها و دانشکده ها کمبود فضا برای کتاب های  و پایان نامه های دانشجویی است. با توجه به اینکه در شکل متداول، صفحات پایان نامه تک رو          می باشد، این امر موجب می شود پایان نامه ها قطورتر شود و فضای بیشتری را در قفسه کتابخانه ها اشغال کنند.

    ایشان حتی در این امر جزئی دقت داشتند  و از دانشجویانی که با ایشان پایان نامه می گرفتند، می خواستند ضمن بیان منابع به شیوه ذکر شده، پایان نامه  به صورت دو رو، همانند کتاب، تهیه شود که هم زیباتر به نظر می رسد و هم فضای کمتری را اشغال می نماید.

 *** مردم شناسی در جامعه امروز

     دکتر محمود روح الامینی از یک سو با مطالعه متون کهن به مطالعه فرهنگ نیاکان می پرداختند و از سوی دیگر با نگاه مردم شناسی، پدیده های روز را مورد مطالعه قرار می دادند. همان طور که بیان شد، ایشان پدیده های طبیعی را نیز قابل مطالعه و بررسی می دانستند. ایشان اعتقاد داشتند همه پدیده ها از منظر مردم شناسی قابل مطالعه هستند و می توان کارکرد های آشکار و پنهان پدیده ها را از این منظر مشخص کرد.

    وی در یکی از مقالات خود در روزنامه اطلاعات، کارکردهای  آشکار و پنهان تماشای مسابقات ورزشی، به ویژه در برگزاری جام جهانی را در نظام خانوادگی، اداری و اجتماعی مورد مطالعه قرار دادند.

***********


91/12/19::: 5:34 ع
نظر()
  
  

 

 

 

معاونت موزه ها و مراکز فرهنگی اداره کل امور فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تهران برگزار می کند:

از جست و جوی آب تا به دست آوردن نان

نمایشگاه عکس های مردم نگاری پیش کسوت مردم شناسی ایران؛ زنده یاد دکتر محمود روح الامینی

افتتاحیه: پنج شنبه 28 اردیبهشت 1391، ساعت 14 الی 16

زمان: 28 اردیبهشت لغایت 28 خرداد 1391

مکان: موزه مقدم دانشگاه تهران

بازدید برای عموم: همه روزه از ساعت 9 الی 16 ، به غیر از جمعه ها

نشانی: تهران، خیابان امام خمینی، بین خیابان شیخ هادی و خیابان ولی عصر،

پلاک 251

تلفن: 66463144           دورنگار: 66480060


  
  

آنچه در پی می‌آید بازخوانی دیدار خبرنگاران خبرگزاری ایسنا با دکتر روح‌الامینی است:

به طبقه‌ی هفتم رسیدیم و زنگ در را زدیم. در که باز شد، گویی زمان به عقب بازگشت. رنگ و بوی خانه سال 1307 در کوهبنان کرمان یا چند سالی بعد از آن‌را در ذهنت تداعی می‌کرد. در خانه‌ی استاد در تهران بودیم.

به هر طرف که نگاه می‌کنیم، نشانه‌هایی را از زمان‌های دور با تکنولوژی مخصوص خود می‌بینیم. رادیو و تلویزیون در گوشه‌ای از اتاق و وسایل کشاورزی و قیچی قالی بر دیوار آویزان بودند، چراغی نیز زینت‌یافته با مصرع «اگر چراغ بمیرد، صبا چه غم دارد؟» و شعرهایی از حافظ و دیگر نام‌آوران ایرانی روی میز.

نور فانوس، روشنایی خانه بود و گهواره‌ای مملو از اشیای قدیمی در کنار پنجره‌ای که رو به دنیای جدید صنعتی گشوده می‌شد و اشیایی که رنگ و بوی گذشته را داشتند، مانند نوزاد شیرخواری درون گهواره، چشم انتظار دست نوازشگر پدر بودند که به‌حتم هرچند روز یک‌بار برای زدودن غبار آن‌ها هم که شده دستی بر سر و رویشان می‌کشد.

منتظر نشستیم روی مبل‌هایی با روکش گلیم که دورتادور یک کرسی با کاربری میز چیده شده بودند و انتظار دیدن مردی را کشیدیم که بیش از همه به ارزش‌های فرهنگی این‌گونه اشیا آگاه بود و روزگار خود را در کنار آن‌ها با تلاش برای کسب بالاترین مدارج علمی در زمینه‌های مختلف ادبیات فارسی و شناخت آداب و رسوم و فرهنگ مردم گذرانده است.

دکتر محمود روح‌الامینی مانند همیشه ساده و بی‌آلایش با لبخندی بر لب، چشمانی پرامید و لباسی یک‌دست سفید به رنگ موهایش که نشان از عمر پرتلاش او دارد، به اتاق وارد شد؛ به احترامش استاد ایستادیم و او پس از خوش‌آمد‌گویی کنار ما نشست.

از خودش گفت، از این‌که چگونه در 11 سالگی با الاغ برای کسب علم از کرمان خود را به تهران رسانده است، از مدیر مدرسه ـ آمیرزا برزو آمیقی ـ که چگونه چوب به دست، دانش‌آموزانی را که نمره‌ی کم می‌گرفتند، فلک می‌کرد.

از چگونگی همراهی‌اش با عشایر برای بررسی وضعیت زندگی آن‌ها گفت و این‌که چگونه با پشتکار و تلاش در سال 1334 لیسانس ادبیات فارسی و سال 1339 لیسانس علوم اجتماعی خود را از دانشگاه تهران گرفت و در همان سال برای ادامه‌ی تحصیل به فرانسه رفت و سال 1347 از دانشگاه سوربن فرانسه موفق به کسب دکتری در رشته‌ی مردم‌شناسی شد.

استاد تعریف کرد که وقتی مدرک دکتری را گرفتم، به کوهبنان و نزد اقوام بازگشتم. آن‌ها من را آقای دکتر صدا می‌زدند و همین باعث شد تا یکی از پیرمردهای روستا بپرسد، این دکتر، دکتر چیست؟ به او پاسخ دادند که «بیماری مردم‌شناسی»!

روح‌الامینی برای مداوای این بیماری پس از تدریس ادبیات فارسی در سال‌های 1334 تا 1339 در مرکز تحقیقات فرانسه (C.N.R.S) به مطالعه و پژوهش پرداخت و سپس تدریس و پژوهش‌های خود را در زمینه‌ی مردم‌شناسی در سال‌های 1348 تا 1355 در دانشگاه تهران ادامه داد و دوباره به‌مدت سه سال به تدریس مردم‌شناسی در دانشگاه AIX فرانسه رو آورد و پس از بازگشت به ایران از سال 1358 تا 1376 با پایان خدمت رسمی آموزش و پژوهشی‌اش، تدریس و پژوهش را در گروه مردم‌شناسی دانشگاه تهران ادامه داد. توجه و علاقه‌ی او را به آداب و رسوم قدیم، حتا در نام‌گذاری فرزندانش نیز می‌توان دید؛ «مانا» اصطلاحی از اعتقادات و آیین سرخپوستان، «یسنا» الهه‌ی زرتشت و «شیوا» به‌معنای الهه‌ی رقص و آفرینش.

محمود روح‌الامینی که افتخار شاگردی مرحوم دکتر صدیقی ـ بنیانگذار علوم اجتماعی ـ در ایران و آندره لورواگوران در فرانسه را داشته است، به‌عنوان یک مردم‌شناس کلاسیک، موزه‌ی مردم‌شناسی در کاخ گلستان، موزه‌ی حمام گنجعلی‌خان کرمان و مرکز اسناد و آثار دانشگاهی در باغ نگارستان (دانش‌سرای عالی پیشین) را راه‌اندازی کرد و به عضویت شورای مشاوران کتابخانه‌ی ملی در سال 1378 درآمد.

از استاد درباره‌ی وسایل خانه‌اش که هرچند قدیمی بودند، ولی به سبکی زیبا چیده شده بودند، پرسیدیم و او با آرامش و لبخند همیشگی‌اش درباره‌ی تک‌تک آن‌ها توضیح داد و آن‌ها را وسایلی مربوط به دو نسل گذشته معرفی و بیان کرد: هیچ موزه‌ای، وسایل زندگی امروز را ندارد. با این حال، هیچ وسیله‌ای ثابت نمی‌ماند و تغییر می‌کند و ما نیز مجبوریم، از این تغییرات بگذریم و آن‌ها را نمی‌توانیم نگه داریم.

استاد هرچند در زندگی اجتماعی‌اش این اصل را رعایت می‌کند، ولی به‌حتم در زندگی شخصی‌اش هم‌چنان پایبند گذشته‌ای است که او را تا این درجه‌ی علمی رسانده، مانند چراغ گردسوزی که در زمان مکتب‌خانه برای درس خواندن از آن استفاده می‌کرد و هنوز آن‌را نگه داشته بود. همان‌گونه که هنوز خود را دانش‌آموز ادبیات فارسی می‌داند و توصیه‌اش به دانشگاهیان، نخست خواندن و دانستن ادبیات فارسی است.

از او که نویسنده‌ی کتاب‌های «گردش با چراغ» (در مبانی انسان‌شناسی)، «زمینه‌ی فرهنگ‌شناسی»، «در گستره‌ی فرهنگ»، «به شاخه نباتت قسم» (باورهای عامه درباره‌ی فال حافظ)، «نمودهای فرهنگی، اجتماعی در ادبیات فارسی»، «آیین‌ها و جشن‌های کهن در ایران امروز» و «فرهنگ و زبان گفت‌وگو» (به روایت تمثیل‌های مثنوی مولوی) است، خواستیم برای ما تفألی به حافظ بزند که قبول نکرد و قسم به شاخ نبات حافظ را فقط مخصوص شب یلدا، شب زایش خورشید دانست و کتاب حافظ را کتاب خانوادگی ایرانی‌ها نامید که جایش روی تاقچه و کنار قرآن است. این‌بار نوبت استاد رسید که از ما بپرسد و از خبرنگاری که به عقیده‌ی او از مردم‌شناسی جدا نیست.

او گفت: اگر خواستید درباره‌ی کفن و دفن چیزی بنویسید، فقط عکس گرفتن کافی نیست؛ تا زیر تابوت را نگیرید و علاقه‌ی بقیه را به آن شخص نفهمید، نمی‌توانید درباره‌ی آن بنویسید. مشاهده باید با مشارکت همراه باشد.

روح‌الامینی از عشق گفت و علاقه‌ای که به کسب آداب و رسوم مردم مختلف داشت؛ حرف می‌زد و ما با گوش جان شنوا بودیم.

کم‌کم زمان خداحافظی رسید و ما که تازه با محیط اخت شده بودیم، دل‌مان نمی‌آمد، از استاد و فضای خانه‌ای که یادآور زندگی آبا و اجدادی‌مان بود، دل بکنیم. او به هر کدام‌مان تحفه‌ای ارزشمند از آثارش داد و ما نیز خواستیم با او عکسی یادگاری بگیریم. استاد باز هم ما را تحمل کرد تا برای همیشه عکسی در قاب قلب‌مان از محمود روح‌الامینی داشته باشیم.


  
  

صبح نخستین روز که به دبیرستان رفتم، آمیرزا برزو در صحن مدرسه روبروی در ورودی ایستاده بود، دوباره خود را معرفی کردم. دستور داد نامم را در کلاس اول متوسطه (کلاس هفت) نوشتندو راهی کلاس شدم... آمیرزا برزو، در هندوستان، که در آن زمان در دست انگلیس ها بود تحصیل و کار کرده بود و نیز انجام خدمت سربازی ـ که در آن زمان «خدمت اجباری » نامیده می شد ـ باعث شده بود که وی با روحیه ای منضبط، صبح ها زودتر از همه بیاید و عصرها آخرین نفر باشد که مدرسه را ترک می کند... از ویژگیهای مدرسه ایرانشهر این بود که هفته ای سه روز، بعدازظهرها و برخی سالها ، هر روز ـ «آمیرزا برزو» به چوب می آمد. به این معنی که به کلاسها می آمد و کسانی که در یکی از درسها نمره کمتر از هفت گرفته بودند، به همان مقدار چوب به کف دستشان می زد، این چوب خوردن و تنبیه، بیشتر جنبه نمادین داشت…


  
  

تبیان: چه انگیزه ای باعث شد که شما از رشته ادبیات فارسی به رشته علوم اجتماعی تغییر رشته دهید؟
بنده هنوز هم خود را دانشجوی رشته ادبیات فارسی می دانم و آخرین کتابم نیز راجع به مولوی است. البته من معتقدم که علوم اجتماعی باید در کنار ادبیات باشد. پیشنهاد دکتر غلامحسین صدیقی، این بود کتابهای ادبی را بررسی کنیم و ببینیم که رویدادهای اجتماعی چگونه در این کتب عنوان شده است، اما متأسفانه امروز، کمتر به این جنبه از ادبیات فارسی پرداخته می شود.
تبیان: آیا گرایش مردم شناسی رشته علوم اجتماعی، در زمان تحصیل شما، در دانشگاه تدریس می شد؟
رشته علوم اجتماعی در حدود سال 1340 در دانشگاه تهران، تأسیس و مردم شناسی هم به عنوان یک درس در رشته علوم اجتماعی مطرح شد. همچنین در سال 1350 دانشکده علوم اجتماعی به کوشش دکتر صدیقی تأسیس گردید و چهار رشته مردم شناسی، جامعه شناسی، جمعیت شناسی، و تعاون در آن شروع به کار کرد.
تبیان: دوران تحصیلات حضرتعالی در فرانسه چند سال به طول انجامید؟
در حدود سال 1339 که به فرانسه رفتم، قصد داشتم درباره عشایر تحقیقاتی را انجام دهم، لذا به موزه مردم شناسی آنجا رفتم و بزرگترین مردم شناس را در آنجا ملاقات کردم. این طور شد که اتمام تحصیلاتم در زمینه مردم شناسی بود. تحصیل من در دوره دکتری، چهار سال طول کشید. همچنین در مرکز تحقیقات علمی فرانسه (سرنوس) و در معیت اساتید بزرگ مردم شناسی کارکردم. یک فرصت مطالعاتی کوتاهی نیز در جنوب فرانسه بودم، در مجموع هشت سال در فرانسه بودم.
تبیان: آیا با آقای "گلبند" مسئول مرکز ایران شناسی در ایران، همکاری داشته اید؟
ایشان در زمینه عرفان تدریس می کردند و من هم علاقه داشتم که عرفان اسلامی را بخوانم. او همچنین به تدریس زبان می پرداخت.  با آن مرکز، ارتباطاتی داشتم. به خاطر دارم که وی مدتی ادعا می کرد که مسلمان شده است.
تبیان: اساتید شما در رشته جامعه شناسی در فرانسه چه کسانی بودند؟
استادانی مانند ژرژ گوربیچ که روسی بود، پروژو باستی و بوران از اساتید برجسته رشته مردم شناسی بنده بودند، که واقعاً به من کمک کردند و در پیشرفت من تأثیر گذار بودند.
تبیان: شما  محضر ریمون آرون را هم درک کردید؟
بله – وی جامعه شناسی درس می داد. با گوربیچ مشاجره داشت. استراس هم از اساتید برجسته مردم شناسی آن زمان بود.
تبیان: ظاهراً گوربیچ و آرون منو مارکسیست بودند؟
گوربیچ یهودی بود و از کسانی بود که برای استقلال الجزایر نامه نوشت، همواره در پی انتقال تجربیات خویش به دیگران بود. زمانی هم رئیس انجمن جامعه شناسان فرانسه بود و کتاب ارزشمندی هم در این زمینه داشت.هیچکدام از این دو منو مارکسیست نبودند.
تبیان: استراس چه مبحثی را تدریس می کرد؟
ایشان مبحث خانواده و خویشاوندی را تدریس می کرد.
تبیان: ظاهراً از همین خویشاوندی، تئوری ساخت گرایی شروع می شود؟
آری -  زیرا تا ساخت خویشاوندی را نشناسید، خانواده را نمی شناسید.
تبیان: رابطه مردم شناسی با انسان شناسی چیست؟
ما دو اصطلاح آنتروپلوژی و انتولوژی را داریم. انتولوژی به فارسی، مردم شناسی ترجمه شده  و با آنتروپلوژی مترادف است. هر دو اصطلاح بر مطالعه گروههای انسانی دلالت دارند. البته از لحاظ مفهومی با هم فرقی ندارند. انسان شناسی هم یعنی اموری که از انسان نشئت گرفته است.
باستان شناسی، روانشناسی، زبان شناسی مانند مردم شناسی در کنار انسان شناسی گذاشته می شود. دکتر صدیقی اعتقاد داشت که آن جایی که وسیعتر است، نام انسان شناسی را بگذاریم و آن جایی که بحث فرهنگی مطرح است، نام مردم شناسی عنوان می شود. در واقع مردم شناسی جزئی از انسان شناسی است.
تبیان: در حقیقت مردم شناسی، دانش فرهنگ شناسی است؟
بله – در واقع انسان، حیوانی با فرهنگ است و همین، موضوع  مردم شناسی است.
تبیان: فرهنگ را دانش دیگری به نام جامعه شناسی که همزاد مردم شناسی است، مطالعه می کند، تفاوت این دو رویکرد درباره فرهنگ چیست؟
در واقع اصطلاح " گولتور " از کشاورزی گرفته شده است. امروزه این لغت به معنای آنچه که انسان برای مواجهه با طبیعت و مساعد ساختن فضای زیستی وضع می کند، بکار می رود. فرهنگ یعنی آنچه به دست انسان به وجود می آید که خود مجموعه ای از اندیشه سازی انسانها می باشد و به دست نسلهای بعدی سپرده می شود. اما حیوان نمی تواند مسایلش را به نسلهای بعدی انتقال دهد. در مجموع تفاوتی بین جامعه شناسی و مردم شناسی نیست، بلکه اگر تفاوتی باشد، در روش تحقیق است.
تبیان:  آیا می توان گفت که مردم شناسی، تئوری هایش مبتنی بر توصیف است و جامعه شناسی مبتنی بر تغییر؟
جامعه شناسی عموماً برنامه ریزی می کند. ولی مردم شناسی می خواهد ویژگیهای را مطالعه کند. اما این به آن معنی نیست که این دو باهم بیگانه هستند.
تبیان: استاد، فرهنگ با تمدن چه تفاوتی دارد؟
فرهنگ با انسان به وجود آمده است، ولی تمدن با شهر ساز ی همراه است. تمدن از مدن به معنی شهرنشینی (همراه با بوجود آمدن مقررات و صنعت) قدمت تمدن به زحمت پنج هزار سال است، در حالی که قدمت فرهنگ به عمر خود بشر است. درواقع، منظور از گفتگوی تمدن ها گفتگوی دولت هاست. زیرا از ابتدا، هم تمدن ها و هم فرهنگ ها با هم گفتگو می کردند.
تبیان: سهم ابن خلدون در پژوهش های مردم شناسی بیشتر است یا تئوری پردازی های جامعه شناسانه؟
غربی ها ابن خلدون را به ما شناساندند، حتی کتابهای موجود در مورد وی، عموماً توسط غربی ها نوشته شده است. علم وطن ندارد، مرز ندارد. باید علم را هرجا که می شود آموخت و آموزاند. ابن خلدون اولین کسی است که به این فکر افتاد که پدیده های اجتماعی دارای قانون است. حدود 1000 سال بعد غربی ها این مطلب را پیگیری کردند. سخن ابن خلدون این بوده که به دنبال قانون مداری برویم و این را مهم ارزیابی کرده است.
چرا غربی ها خودشان را مرکز علم می دانند؟
چون غربی ها واقعاًٌ خیلی مفصل کار کرده اند. ما حتی بزرگان علم خود را هنوز به خوبی معرفی ننموده ایم، در حالی که مثلاً کتاب منطق الطیر عطار، 200 سال پیش توسط فرانسوی ها ترجمه شده  و مجسمه ابن سینا سال های متمادی است که در دانشکده پزشکی پاریس می باشد. من نمی خواهم دفاع کنم ولی باید قبول کنیم که آنها بیشتر کار کرده اند. آری ملّت ما دارای فرهنگ و ادبیات غنی ای است که در طول تاریخ ما را حفظ کرده است.
تبیان: در پایان از حضرتعالی تشکر می کنیم که ما را پذیرفتید و به پرسشهای ما پاس گفتید.


  
  

هنگامی که  برای آشنا شدن با  مفاهیم انسان شناختی ، گرد شهر می گشتم و چراغ های تازه روشن شده  کمتر  می یافتم  ، با  آقای محمود روح الامینی در کتاب گرد شهر با چراغ در مبانی مردم شناسی آشنا شدم  که نشانه هایی بومی داشت  و سؤال های تازه با خود می آورد   و همچنان گرد شهر می گشتم با چراغ .


 کتاب فرهنگستان ایران ( واژه های نو که تا پایان سال 1317 به تصویب رسیده  )   اصطلاح مردم شناسی را برای آنترو پولوژی  پیشنهاد کرده بود  و نخستین مقاله  مردم نگاری که خوانده بودم  " قرن نوزدهم و علم مردم شناسی " در مجله ایران ما نوشته تقی علی آبادی متعلق به سال 1319 بود  که آن را  در بین کتابهای پدرم یافتم . در  همین مجله صفحاتی به موزه مردم نگاری تهران و عکس هایی از آن موزه ، اختصاص یافته  است .  شورای وضع لغات و اصطلاحات اجتماعی ، در سال 1349 اصطلاح انسان شناسی   را مناسب می دانست  ولی به کار نمی رفت . کتاب روش مردم شناسی و گفتگوی  پیر بسن یه در دانشکده علوم اجتماعی با ترجمه دکتر  علی محمد کاردان را بارها خوانده   و تقریباً از بر بودم . درک من از  کتاب مذکور این بود که از اتنو گرافی به عنوان روش نام  می برد  . تقی علی آبادی هم مردم شناسی را عبارت از ضبط جزئیات رفتار و مطالعه فرهنگ وتاریخ می دانست . و من به دنبال کشف و گشایش این مفاهیم بودم  و  دردهه چهل وپنجاه با مونو گرافی ها روبرو شدم .  سید حسین نصر در علم وتمدن در اسلام  نوشته بود : " اصولا محققان اسلامی پیش از آن که در باره انسان حکمی صادر کنند فعالیت های گوناگون او را با نظر عینی به معرض تحقیق می گذاشتند ." و از این مفهوم به راحتی می گذشتم  که به نظر عینی به معرض تحقیق می گذاشتند  سرآغاز مباحث جدی  در باره  ساحت های هستی شناخنی و معرفت شناختی در  علم تاریخ است . در همان زمان مقاله ای از  سید ابوالحسن جلیلی استاد ورئیس گروه فلسفه دانشگاه تهران و از نزدیکان به احمد فردید در فرهنگ وزندگی ( شماره 3  مهرماه 1349) با عنوان انسان شناسی و راز انسان خواندم که آنتروپولوژی را  نظر و گفتار در بار? انسان به مقتضای عقل جزئی می دانست و می  گفت :" از آنجایی که راز در منظر عقل جزئی بکلی غایب است ، انسان شناسی کاری جز گمراه کردن انسان در باره انسان نمی کند  ." و این گفته  مدت ها مر ادر حیرت برد  .
   مقاله مردم نگاری با رجوع به فیلم علف دکتر افشار نادری (بهار 1353)  نگاهی عملی به فیلم بود و دریچه تازه ای در نقد فیلم برویم   گشود .  در کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران  گزارش دکتر  افشار نادری  می توانست  کاربرد نظریه کارکرد گرایی (فانکشنالیسم)  و مردم شناسی کاربردی  را بروشنی بیان کند . دردهه پنجاه  استاد جابر عناصری   هم منبعی از اطلاعات بود او در دانشکده   با انبوه کتاب های انگلیسی که همراه می آورد ، تنور اشتیاق من  را داغ تر می کرد .  
  در همان دهه پنجاه ، نخستین بار با مفهوم نظری  ما و دیگری در یک کتاب  روسی در باره انسان شناسی ( از انتشارات پروگرس)  مواجه شدم  ولی در دهه هشتاد   نظریه های انسان شناسی دکتر فکوهی   بر  این مفهوم ساختار یافته بود .   هنگامی که کتاب گرد شهر با چراغ  را از کتابخانه گرفتم اولین چیزی که به دنبالش گشتم  مردم نگاری بود که پاسخی روشن  داشت . مردم نگاری در خدمت مردم شناسی است . من این طور فهمیدم که مردم شناس یک دستیار دارد و آن مردم نگار است ." مردمنگاری ها به  منزله گزارش های توصیفی برای بدست آوردن اطلاعات اند و در نتیجه مقایسه ، فرضیه و اظهار نظر  در مراحل بعدی قرار دارد ". او مواد پژوهش برای مردم شناس فراهم می آورد .  آقای محمود روح الامینی (که به گفته همشهری مشهورش استاد  باستانی پاریزی ، هیچگاه نام دکتر را پیش از اسمش نمی نوشت و دکتری را بیماری مردمشناسی می دانست ) مرا کشاند به منابع دیگر .  در برخی از منابع هر جا اتنوگرافی بکار می رفت   مفهوم روش شناختی از آن استیفاد می شد  . 
از اواخر دهه هفتاد که انجمن انسان شناسی ایران  مجوزفعالیت گرفت و سال 80 که به ثبت رسید و سال 81 که نخستین شماره  نامه انسان شناسی  به مدیریت جلال الدین رفیع فر و سردبیری ناصر فکوهی انتشار یافت ، اصطلاح مردم شناسی دیگر کمتر بکار می رود . اولین  شماره نشریه انسان شناسی  به سردبیری خانم دکتر سهیلا شهشهانی ( مدیر مسئول دکتر نصرالله پور جوادی ) نیز   در  بهار وتابستان 1380  انتشار یافت  و مقاله مردم نگاری  تماشای دختران فراری  با عنایت بر فیلم طلاق به سبک ایرانی  کار مشترک زیبا میرحسینی و  کیم لانگینوتو ( لانجینوتو) در دومین شماره ( پائیز وزمستان 80 ) نقد  علمی کم نظیری بود   . و سرانجام نخستین مقاله ام با رویکرد انسان شناختی را نوشتم  . مقاله « انسان شناسیِ بصری در سینمای مستند ایران ، فیلم مستند عامل شناخت یاموضوع شناخت» به کوشش  آقای علی شیخ مهدی دبیر ویژه نامه فیلم وفرهنگ  از ماهنامه تخصصی  کتاب ماه هنر ( مهرو آباه 1383)  انتشار یافت .در این شماره دکتر ناصر فکوهی  در باره کاربرد فیلم اتنو گرافیک در پژوهش های انسان شناسی و دکتر شهاب الدین عادل  در بارة تک نگاشت و فیلمهای مردمشناسی ایران  مقاله دارند .
و در همین  زمان بود که  خانم دکتر شهشهانی از من خواستند تا مقاله ای برای درج در یک کتاب تألیفی دانشگاهی تحت عنوان انسان شناسی تصویری در ایران ،  بنویسم و پژوهش در این زمینه برایم جدی شد .   
 مراسم چهلم ، بعد از ظهر روز یکشنبه 28 فروردین بود .  در  سالن ابن  خلدون نشسته بودم و  یادگارهای مرحوم  روح الامینی ( سه دختر  و همسرشان  )  در سومین ردیف بودند  . همان ها که  آن مرحوم  ، سامانده پریشان نویسی های بابا " نامیده  که نامشان یاد آور سه آئین  کهن  است .  مرحوم روح الامینی تنها  واسط  انتقال دانش  نوین به سرزمین  نبود ، بلکه نامش یاد آور پژوهش های انسان شناختی در ایران  نیز هست  که دکتر غلامعباس توسلی   مشخصه آن را  بومی سازی انسان شناسی تعبیر کرد .
 گرچه به رسم "نوروز اول"  نیامده بودم  و آن جلسه های نمادین ( به نوشته آیین ها و جشن های کهن در ایران امروز ، نگرش وپژوهشی  مردم شناختی –زمستان 1376)  گذشته  و  چهله "در زامیاد روز" از فروردین فرا رسیده  بود (ص193)، بازهم  بنظرم رسید که "نوروز اول" است . دکتر پاریزی گفت که مراسم یادبود را نباید همیشه صرف عزاداری و  زاری کرد و از آن استاد همشهری ی کوهبنانی اش نکته ها گفت.   دکتر محمود روح الامینی  نوشته است :" دیدار کنندگان به  خانواده سوگوار تسلیت نمی گفتند بلکه برای آنان آرزوی شادمانی می کردند . ( همانجا ص62)
 هوشنگ مرادی کرمانی در داستان" زنگوله وداس و پروین ومحمود " تصویری زیبا از خانه استاد در جوانی خلق کرد که  روستائیان ،  روزعید   هریک با  زنگوله ای وداسی و وسیله ای  آمدند و خانه را با  انبوه یادگارهای فرهنگ کرمان انباشتند و استاد را هوای  پژوهش ومردمنگاری با خود برد .  در حالی که به همسر خویش می  نوشت شاید من نباشم ولی روز نو همواره فرا می رسد و شکوفه ها هر سال می دمند .
 واین ، تصویر هنری ی همان  واقعیتی بود که  به نحوی دیگر در یادداشت  استاد مرتضی کتبی  در رثای  مرحوم  محمود روح الامینی  نیز انعکاس  داشت :" محمود هنر موزه سازی را از خانه خود شروع کرده بود : کاسه و پیاله ، خرک و پشتک ، زین و تبرزین ، آفتابه وماهی تابه ، قلمدان و نمکدان ، پیچه و مقنعه ، فرش ومفرش ، دیگ ودیزی را کنار هم چیده یا به درو دیوار آویخته بود و پنجره را  جور در آورده بود .ولی افسوس همه را گذاشت ورفت . ما هم  خواهیم رفت ... غرض نقشی است کز ما باز ماند ."
از تالار ابن خلدون که بیرون آمدم چراغ هایی را می دیدم  آویخته شده بر ستون هایی و چراغ هایی که پیشاپیش می رفت  و شهر  روشن تر می شد از آن چراغ های جستجو گر .


محمد تهامی نژاد


 


  
  

نمی‌دانم شادروان دکتر روح الامینی چه کرده بود که هر کس مخاطبش می‌شد یک دنیا صفا را از بن وجودش حس می‌کرد، کمتر دیده بودم که کسی اینقدر دوست و همراه و مرید داشته باشد، هر کس که یک بار او را دیده و چند دقیقه‌ای گپ زده بود نمی‌توانست او را فراموش کند. وی افزود: نه باج می‌داد و نه باج می‌خواست در مقابل زورگویی ذره‌ای کوتاه نمی‌آمد، کاری نداشت که حریفش کیست، حربه او مقاومت، تدبیر و پایبندی به ارزش‌های اخلاقی ناب بود و تنها همین بود که همیشه در مقابل زور و نادرستی پیروز و سرافرازش می‌کرد. وی تصریح کرد: به گفته دانشجویانش هر جلسه از کلاسش یک درس جدید بود که هرگز دیگر تکرار نمی‌شد چون وی روحیه حرف‌های تکراری نداشت و همیشه به لطف هنر نکته بینی اش حرف جدید برای گفتن بسیار داشت.

 جلال الدین رفیع فر :استاد انسان شناسی دانشکده علوم اجتماعی


  
  

من دکتر روح‌الامینی را بعد از انقلاب و به برکت و همت جناب مرعشی استاندار وقت کرمان درک کردم که جلسات کرمان شناسی تاسیس کرد و در این جلسات فرهیختگان و بزرگان کرمان گردهم جمع می‌شدند و مسائل کرمان را بررسی می‌کردند. منظم‌ترین شرکت‌کننده در این مراسم دکتر روح الامینی بود وی از ابتدای جلسات حضور پیدا می‌کرد و با دقت و وسواس و با تعهد بسیاری پیشنهاداتی که مطرح می‌شد یا بر عهده وی گذاشته می‌شد همت می‌گماشت و برای همه ما این نظم و تعهد و رسوخ در مسائل الهام بخش بود.مدیر مسئول روزنامه اطلاعات افزود: به رغم دانش بالایی که داشتند و حرمتی که برای ایشان همگان قائل بودند از فروتنی ویژه‌ای برخوردار بودند و نسبت به همه افراد جلسه و حضاری که شرکت می‌کردند با یک صمیمیت و محبت و انسانیت مثال زدنی برخورد می‌کردند. دعایی اظهار داشت: به مناسبت‌هایی که قدم روی چشم ما می‌گذاشتند و به موسسه اطلاعات تشریف می‌آوردند اصرار داشتند که مناسبت‌های میهنی را همیشه گرامی بدارند. اگر جشن سده یا جشن مهرگان یا نوروز در پیش بود تحقیق بسیار زیبایی ارائه می‌کردند و اجازه انعکاس به ما می‌دادند. یکی از علل موفقیت این انسان در زندگی، داشتن کانون گرم، پرعاطفه و محبت آمیزی بود که تا پایان عمر در کنار وی وفادار ماند موفقیت‌های ارجمند او در زندگی علمی، دانشگاهی و اجتماعی رهین آسایش و آرامشی بوده که در کانون خانوادگی اش داشته است و به طور حتم کانون آشفته و درهم نمی‌تواند انسان را آرام عرضه کند.
سید محمود دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات و از همشهریان دکتر